گريه كردم ميونِ روضهي گنبدِ خراب
آقا جون شيعه شده براي غربتت كباب
تو عزات براي وقتِ تلخِ مسموم شدنت
اون قدر ناله زدم تا كه بشم نذرِ تنت
اي سفر كردهي شهر مادري چي كشيدي؟
ميدونم مادرت و لحظهي جون دادن ديدي
ميسوزه جسم كبودتِ از غمِ بيمادري
شمعي و پرونه ات گشته امام عسگري
تو غريب و يه غريب گرفته سر تو دامنش
داره گلبرگ يتيمي ميريزه رو گلشنش
به رضايت خداوند رضي رضا شدي
عاقبت اي به لقب هادي و مرتضا شدي
صداي العطش اومد از يه ناي ديگري
شهر سامرا شده كرب و بلاي ديگري
نظرات شما عزیزان: